Sunday, October 28, 2007

دو تصوير از يک واقعيت

مرتضي فاتح

در روزهاي اخير در عرصه هاي مختلف کارگري وقايعي روي داده است که از جهاتي ميتواند نشانگر شروع فصل جديدي در مبارزات کارگران در عرصه هاي مختلف باشد.ازشاخص ترين اين وقايع، که ارتباط تنگاتنگي نيز با يکديگر دارند، ميتوان به اعتصاب کارگران هفت تپه و کارون شوشتر در خوزستان و ترور مجيد حميدي از فعالين کارگري در کردستان، اشاره کرد.
کارگران هفت تپه و کارون که در شرايط بسيار سخت و طاقت فرسائي به کار مشغولند، هر از مدتي براي گرفتن دستمزد هاي اندک شان از کارفرما ناچار به اعتصاب، تجمع و اعتراض هستند. کارگر بايد در شرائط دشوار آب وهواي خوزستان و تحت شرائط نا امن و آلوده مزارع نيشکر و کارخانه توليد شکر و صنايع جانبي ماهها به طرز وحشيانه اي استثمار شود و همان چندرغازي را هم که به عنوان حقوق توافق شده است كارگر بايد به زور از چنگ سرمايه داران بيرون بکشد. سالها است که اين جنگ و گريز بين کارگران و کارفرما در اين حوزه کارگري در جريان است. حتي در زماني هم که اين رشته توليدي سود سرشاري براي سرمايه به ارمغان مي آورد نيز همين قاعده حکمفرما بود. در چند ماهه اخير مديران اين صنايع به بهانه واهي عدم سود آوري از پرداخت دستمزد هاي اندک کارگران طفره ميروند. بايد در يک کلام خلاصه به آنان پاسخ داد کارخانه ها را و اصلا کل جامعه را به ما بسپاريد تا به شما نشان دهيم اداره جامعه يعني چه. اما به طور واقعي اين ناله ها و بهانه هاي مديران واقعيت ندارد. اقتصادشان بحران زده است اما سودهايي كه اينها به جيب ميزنند شايد از شرايط معمول هم بيشتر باشد. در واقع اينها از اندکي کاهش در مافوق سودي که به دست مي آورند نگران هستند .اينبار اما اعتراض کارگران هفت تپه و کارون از محدوده اعتراضات هميشگي شان فراتر رفت .آنها با تجمع در شوش و اهواز پيگير خواسته هايشان شدند. اما از اين هم مهمتر همبستگي همه ٤٠٠٠ كارگر اين كارخانه به كرسي نشاندن نشکيل مجمع عمومي تا رسيدن به خواسته هايشان بود. در اعتراض اخير کارگران هفت تپه اشکالي از همبستگي و اتحاد به وجود آمد که ميتواند تبديل به سنت مبارکي در اعتراضات همه کارگران شود . اينبار کارگران که به قدرت جمعي شان بهتر از هر زماني پي برده بودند، بسيار تهاجمي تر از قبل براي به کرسي نشاندن خواسته هايشان وارد ميدان شدند. دفاع بي چون و چرا از نماينده دستگير شده شان که منجر به آزادي وي شد و تعيين ضرب الاجل براي مسئولين حکومتي جهت اجابت موارد درخواستي آنان از نکاتي بود که تاثير مهمي بر روند اعتراض کارگران نهاد.در جائي ديگر يعني در سنندج يکي از فعالين کارگري، که در کميته دفاع از محمود صالحي فعال بود توسط افرادي ناشناس ترور شد. البته اين افراد براي همه شناخته شده هستنند. اين نوع سرکوب فعالين شناخته شده کارگري امري بي سابقه نيست. اين روندي است که از عدم پرداخت دستمزد کارگران آغاز ميشود و تا ترورمستقيم آنان ادامه مي يابد. اما ارتباط اين دو اتفاق در دو نقطه جدا از هم در کشور در کجاست؟کارگران هفت تپه در ادامه مبارزات کارگران در سراسر کشور، اينبار نيروئي را به نمايش گذاردند که نه فقط در داخل عکس العمل هاي موثري را ايجاد نمود بلکه در خارج از ايران نيز موجب آغاز موجي از همبستگي با اين کارگران شد. در جريان اين اعتراضات ارگانهاي مختلف حکومت که سعي در پايان دادن به اين اعتراض داشتند به جان يکديگر افتادند. اين اعتراض نشان داد اگر کارگران با نيروي متحد و طلبکارانه پا به ميدان بگذارند، اوضاع سريعا تغيير خواهد کرد . اين اعتراض يکپارچه نه فقط کارگران را به قدرت خويش آگاه تر کرد بلکه حکومت را نيز عميقا از ناحيه کارگران نگران نمود .به اين بايد تلاش کارگران سنندج را براي جلب حمايت بين المللي از محمود صالحي و نتايج مثبت اين تلاش ها را نيز اضافه کرد تا تصويري کامل از وضعيت مبارزاتي کارگران در ايران را به دست آورد.در اين ميان اين تصوير براي کودن ترين مسئولين حکومت نيز به وضوح هويدا شد. حکومت سرمايه داران که همواره کارگران را اصلي ترين و خطرناک ترين و غير قابل کنترل ترين(به اعتراف خودشان در تشکلهاي فرمايشي) دشمنان خود ميداند، اينبار به شکل کاملا تيپيك اسلامي وارد عمل شده اند. ترور و جنايت. اين حکومت در سالهاي پاياني دهه ٧٠ اين روش را آزموده است. در آن سالها با احساس خطر از جانب مردم حکومت اسلامي با ربودن و قتل شماري از نويسندگان و فعالين اجتماعي تلاش کرد تا خود را از اعتراضات اجتماعي مصون کند. اما اکنون سالهاي پاياني دهه ٨٠ است و اينبار حاکميت با کارگران طرف حساب است. اکنون ديگر دستگيري هر فعال کارگري با موجي قدرتمند از اعتراضات داخلي و بين المللي از سوي کارگران مواجه خواهد شد. کارگران هفت تپه نشان دادند که ديگر به سادگي نميتوان فعالين کارگري و نمايندگان کارگران را دستگير و زنداني کرد. فعالين سنندج نشان دادند که کارگران ايران از حمايت چند ميليون کارگر و ارگانهاي بين المللي در سراسر جهان برخوردارند.اعلام حمايت از کارگران توسط ساير گروههاي معترض اجتماعي و همچنين پشتيباني تشکلها و فعالين کارگري از اين گروهها ، نشاندهنده وزن اجتماعي طبقه کارگر در مبارزات جاري برعليه حکومت اسلامي سرمايه است. با توجه به وقايع سالهاي اخير نه فقط مردم ايران بلکه در سطح جهاني نيز مسلم گرديده هر تحولي در جامعه با زنجيري محکم به طبقه کارگر متصل است . اکنون همه دريافته اند رهبري مبارزات اجتماعي براي ايجاد تغييرات جدي و اساسي در جامعه فقط از عهده اين طبقه بر مي آيد.عکس العمل هيستريک حکومت در ترور مجيد حميدي نيز از اين هراس سرچشمه ميگيرد. اما اين ترور با مبارزه عملي و جدي کارگران پاسخي محکم خواهد گرفت. اگر در گذشته حکومت اسلامي مشکلات داخلي خود را با جام زهر ويا جام داروي نظافت حل ميکرد، اينبار کارگران به شکلي اساسي مشکل جامعه را حل خواهند کرد. با به زير کشيدن جانيان اسلامي سرمايه از قدرت، مشکلي به نام جمهوري اسلامي را حل خواهند کرد.

No comments: