Friday, November 30, 2007

اعتصاب قسمت سوم: نقش و جايگاه رهبران اعتصاب

اصغر کريمي

در قسمت قبل درمورد دستگيري و احضار فعالين و رهبران اعتصاب و وظايفي که در چنين مواقعي بر دوش کارگران قرار ميگيرد صحبت کرديم. اينجا به جنبه هائي ديگر از اين مساله و نيز به نقش و جايگاه رهبران اعتصاب ميپردازيم.
هيچ مبارزه اي بدون رهبري صورت نميگيرد و کارگران که بطور روزمره و به اشکال مختلف در حال مبارزه و مقاومت در برابر سرمايه داران و اجحافات آنها هستند، داراي صفي از رهبران خود هستند که اين مبارزات را هدايت ميکنند. رهبراني که در طول زمان اعتماد کارگران را به خود جلب ميکنند، داراي نفوذ کلام هستند، محبوبيت پيدا ميکنند و دائما موقعيت خود را به خطر مي اندازند تا چيزي به سفره کارگر اضافه کنند.
به هردرجه رهبران کارگري روشن تر، راديکال تر، و متشکل تر باشند، کارگران آن کارخانه و مرکز کارگري متحدتر، آگاه تر و سازمان يافته تر خواهند بود و ميزان اجحافات کارفرما و دولت عليه آنها کمتر خواهد بود. به دليل نقش کليدي رهبران کارگري، کارفرما و دولت نيز قبل از هرچيز آنها را مورد حمله قرار ميدهند، دستگير و اخراج ميکنند، از آنها وثيقه هاي سنگين ميگيرند، تلاش ميکنند آنها را مرعوب کنند و حتي اگر بتوانند با تهديد و فشار کساني را به خدمت خود درآورند. درمقابل اين فشارها، لازم است توده کارگران با تمام قوا از رهبران خود دفاع کنند، آنها را از زير ضرب خارج کنند، در مقابل دسيسه هائي که عليه آنها ميشود فورا عکس العمل نشان دهند و نشان دهند که هر عملي عليه آنها با حرکت دسته جمعي کارگران روبرو ميشود. ميتوان و بايد کاري کرد که دولت از دستگيري و اذيت و آزار فعالين کارگري دست بکشد و يا لااقل دستگيري ها به حداقل ممکن برسد. حالي شود که هرمورد دستگيري به يک مبارزه متحد و يکپارچه و متشکل تر شدن کارگران منجر ميشود و عطاي دستگيري را بر لقايش ببخشد. اينکار عملي است و يکي از مبرم ترين و مهمترين مسائل مقابل جنبش کارگري است.
چگونه از رهبران کارگري حفاظت کنيم؟ رهبران اعتصاب مسئوليت سنگيني در قبال کارگران دارند، اما توده کارگران هم در قبال رهبران خود مسئولند. واقعيت اين است که توده کارگران قدر رهبران خود را ميدانند و از آنها به هر شکل بتوانند حمايت ميکنند. بويژه در سالهاي اخبر، کارگران تجارب ارزشمندي کسب کرده اند. اينجا به برخي از اين تجارب و راههاي موثر پشتيباني از رهبران کارگري ميپردازيم:
١­ برگزاري مجمع عمومي و دفاع از رهبران کارگري درمقابل توطئه ها: تجربه اخير کارگران شاهو بسيار آموزنده است. مدتي پيش کارفرماي کارخانه ريسندگي شاهو در سنندج به کارگران اعلام کرد که چون به شما علاقه زيادي دارم ميخواهم وقت استراحت نهار را اضافه کنم. و سپس نيم ساعت به وقت نهار اضافه کرد اما يک ساعت کار روزانه را افزايش داد! کارگران درمقابل اين کلاهبرداري کارفرما تصميم به اعتراض گرفتند. در بخشنامه گفته شده بود که طرح از روز ١٩ مهر ٨٦ شروع ميشود. کارگران مجمع عمومي خود را برگزار کردند و تصميم گرفتند از اجراي بخشنامه خودداري کنند و روز ١٩ مهر وقعي به اين بخشنامه جناب کارفرما نگذاشتند. کارفرما به اداره کار شکايت کرد. بدليل اعتراض کارگران، روز ٢١ آبان اداره کار به نفع کارگران راي داد. اما در اين ميان کارفرما اعلام کرد که نمايندگان، کارگران را تحريک ميکنند و با اينکار قصد داشت پاي اداره اطلاعات را به ميان بکشد. کارگران درمقابل اين توطئه بلافاصله روز ٢٠ آبان مجمع عمومي خود را تشکيل دادند و دسته جمعي اعلام کردند که نمايندگان آنها خواستهاي بر حق همه کارگران را نمايندگي کرده اند و بار ديگر به اتفاق آرا آقايان: خالد سواري، هادي احمدي، فريدون پاليزي و رمضان حبيبي را بعنوان نماينده هاي خود انتخاب کردند. اين اقدام کارگران پاسخ دندان شکني به کارفرما و توطئه هايش بود. به اداره اطلاعات نيز با اين اقدام خود حالي کردند که در مقابل هرتهديد و خطر احتمالي آماده اند يکصدا از نمايندگان خود دفاع کنند. اين يکي از تجارب ارزشمند کارگري در حمايت و حفاظت از نمايندگان و رهبران خود بود. رابطه کارگران با رهبران خود را تنگ تر کرد و پشتوانه محکمي براي نمايندگان ايجاد کرد. اتکا به مجمع عمومي، دخالت سازمان يافته توده کارگر در دفاع از رهبران خود، راي تک تک کارگران در اين زمينه و آموزش کارگران از دستاوردها و درسهاي اين حرکت بود.
٢­ اعتصاب و اعتراض درصورت احضار و دستگيري در بخش قبل به تفصيل در اين زمينه صحبت کرديم که کارگران در مقابل رهبران اعتصاب تعهد جمعي دارند و به تجربه اخير کارگران نيشکر هفت تپه نيز اشاره کرديم. اخطار به اعتصاب و سپس اعتصاب و تجمع اعتراضي براي آزادي همکاران خود اقدامي بود که کارگران نيشکر هفت تپه براي آزادي رفقاي خود انجام دادند.
بد نيست اينجا به تجربه کارگران نساجي کردستان در سنندج نيز اشاره کنيم. در بحبوبه اعتصاب طولاني مدت کارگران نساجي در سال ٨٣، ماموران سرکوب حکومت به کارخانه آمدند تا اعضاي کميته مخفي اعتصاب را دستگير کنند. آنها شروع به خواندن اسم چند نفر از کارگران کردند اما با خواندن هر اسم همه کارگران بپاخاستند و بدين ترتيب ماموران سرکوب دمشان را روي کولشان گذاشتند و رفتند. کارگران اعتصابي در واقع به وزارت اطلاعات گفتند اگر دستتان روي هرکارگري بلند شود با همه ما طرف خواهيد شد و با اين اقدام درس بزرگي از همبستگي و حمايت از رهبران خود بجا گذاشتند و الگوئي فراموش نشدني به کل طبقه کارگر ارائه دادند.
٣­ رهبران کارگري نبايد گمنام بمانند يک جنبه مهم ديگر تبديل کردن رهبران کارگري به چهره هاي شناخته شده در سطح جامعه است. اين يکي از مهمترين وجوه نه تنها مقابله با توطئه ها، بلکه همچنين روش مهمي براي پيشروي است. هرچه رهبران کارگري و رهبران و فعالين اعتصاب گمنام تر و ناشناخته تر باشند، اعتصاب ضعيف تر و دامنه تاثير آن محدودتر و شکننده تر و دستگيري و اذيت و آزار آنها توسط نيروهاي سرکوب ساده تر است. اما تبديل رهبران اعتصاب به چهره هاي شناخته شده در سطح کشور اهميتي به مراتب فراتر از اين مساله دارد. اين يک مساله طبقاتي است و به موقعيت و جايگاه کارگر در جامعه بستگي دارد. جبهه مقابل همه تلاشش را ميکند که بويژه رهبران کارگرى گمنام بمانند. طبقه کارگر آنها را نشناسد، مردم شهر و کشور آنها را نشناسند، سازمانهاى کارگرى از آنها بى خبر باشند، قيافه آنها در اذهان مردم نباشد. حتى خانواده هاى خود کارگران آنها را نشناسند. ميدانند که رهبران گمنام نفوذ کمترى دارند، و در صورت دستگيرى و اخراج کمتر کسى به داد آنها ميرسد.
يکي از اشکال مقابله با اين مساله، تبديل رهبران کارگري به چهره هاي شناخته شده در جامعه است. کارگري که دستگير ميشود بايد با اسم و رسم و عکس به جامعه معرفي شود. بايد در و ديوار شهر پر از اسم رهبران زنداني باشد. بايد هر رسانه اي که امکان پخش خبر دستگيري را دارد بلافاصله خبر کرد. ساير رسانه هاي داخلي خارجي را هم تحت فشار گذاشت که خبرها را منعکس کنند. اگر هرمورد دستگيري، علاوه بر اعتصاب و اعتراض، باعث شود که رهبران اعتصاب به چهره هاي شناخته شده اي در جامعه تبديل شوند، وزارت اطلاعات و دولت متوجه ميشوند که بايد تاوان سنگيني در ازاي هرمورد دستگيري بدهند و اين باعث ميشود که دستگيري براي آنها کار ساده اي نباشد. همينطور موقع آزادي کارگران زنداني بايد با گل و بوق زدن و چراغ روشن کردن به استقبال آنها رفت، در کارخانه جشن ترتيب داد، دسته جمعي به خانه آنها رفت و نشان داد که رهبران کارگري در حلقه احترام و محبت گرم کارگران قرار دارند و دست بلند کردن روي آنها هزينه سنگيني براي دولت دارد. طبقه کارگر نياز دارد که در سطح شهر و کشور صدها نفر از رهبرانش شناخته شده باشند و همه آنها را بشناسند. رهبران شناخته شده اهرم مهمي براي ارتقاي موقعيت اجتماعي طبقه کارگر، اهرم مهمي براي فراخوان به اعتصاب، و اهرم مهمي براي خنثي کردن توطئه ها هستند. حتي رسانه هاي وابسته به حکومت براي حفظ ظاهر هم که شده مجبور ميشوند با آنها مصاحبه کنند و اين فرصتي است که رهبران کارگري مطالبات و خواسته هاي کارگران را در سطح وسيعي به گوش جامعه برسانند. طبقه کارگري که صدها رهبر شناخته شده داشته باشد، ديگر تحميل دستمزد چندبار زير خط فقر و نپرداختن دستمزد و اجحافات ديگر عليه او بسيار دشوار خواهد شد. سطح توقع کارگر بسيار بالاتر خواهد رفت. سرش را بيشتر بلند نگه خواهد داشت. نقدش به موقعيت اجتماعي اش عميق تر و بيشتر خواهد شد و سرکوبش دشوارتر خواهد شد.
رهبران کارگري بايد در سطح جهاني نيز شناخته شوند و براي آزادي شان از سازمانهاي کارگري و مدافع حقوق انسان کمک خواسته شود. در نتيجه درصورت دستگيري آنها بايد بلافاصله به سازمانهاي کارگري در سطح جهان نامه داد و از آنها کمک خواست. بايد از همه نيرويمان کمک بگيريم. بايد رفقايمان را به ساير بخشهاي جنبش کارگري در سطح جهان بشناسانيم و از آنها براي آزادي شان کمک بخواهيم.
همسران کارگران دستگير شده، فرزندان بزرگسال آنها و پدر و مادر و ساير بستگان آنها نيز لازم است به ميدان بيايند، اطلاعيه صادر کنند، به مردم فراخوان دهند. دولت بايد بداند که با هر دستگيري، دهها نفر ديگر جاي او را پر ميکنند. نقش خانواده ها يکي از مسائل مهم اعتصابات و اعتراضات کارگري است و در بخش بعد مفصل درمورد آن صحبت خواهيم کرد.
٤­ صندوق حمايت از خانواده کارگران زنداني کارگري که دستگير ميشود نبايد احساس کند که خانواده اش تنها مانده است و از نظر اقتصادي در مضيقه و از نظر روحي تحت فشار قرار گرفته است. بلافاصله بايد صندوق حمايت از خانواده کارگران زنداني را تشکيل داد، مرتب به آنها سر زد، کمک مالي کرد، برايشان دسته گل برد، اهميت کاري که رهبران اعتصاب کرده اند را براي آنها توضيح داد تا خانواده کارگر زنداني احساس تنهائي نکند، برعکس احساس افتخار کند.
در يک کلام، در همه اعتصابات قبل از هرکس اين رهبران کارگري هستند که مورد اذيت و آزار و دستگيري و غيره قرار ميگيرند و توده کارگران مسئوليت دارند که بلافاصله و با تمام نيروي خود به ياري آنها بشتابند. در بخش چهارم به نقش خانواده هاي کارگري خواهيم پرداخت.
نوامبر ٢٠٠٧

No comments: