Friday, November 30, 2007

اعتصاب/ قسمت اول

اصغر کريمي


مقدمه: سه سال قبل بدنبال اعتصاب موفق کارگران نساجي کردستان در سنندج در ديماه ١٣٨٦، و با الهام از آن اعتصاب، جزوه اي تحت عنوان "اعتصاب مدرسه انقلاب است" نوشتم و سعي کردم از اينطريق تجارب مهم اين اعتصاب را به ساير کارگران بويژه رهبران اعتصابات منتقل کنم. در اين سه سال اعتصابات مهمي شکل گرفته است، و طبقه کارگر تجارب تازه اي اندوخته است. از جمله اعتصاب دو سال قبل کارگران شرکت واحد و اعتصاب کارگران نيشکر هفت تپه در مهرماه امسال حاوي درسهاي بسيار مهمي براي طبقه کارگر بوده است. نقاط ضعف و قوت اين دو اعتصاب لازم است جمعبندي شود و مورد توجه فعالين کارگري قرار گيرد. بسهم خود سعي ميکنم در سلسله مقالاتي به جنبه هاي مختلف يک اعتصاب، بپردازم و به تجارب اين اعتصابات هم اشاره کنم.
در اين مقالات سعي ميکنم به مجمع عمومي، به نحوه برخورد با احضار و دستگيري رهبران اعتصاب، به نقش خانواده هاي کارگري، به اهميت اطلاع رساني به جامعه، تاکتيک هاي اعتصاب، کميته اعتصاب، جلب همبستگي در داخل و در سطح جهاني، صندوق اعتصاب، اهميت قطعنامه و بيانيه هاي توضيحي و خبري در طول اعتصاب، جايگاه رهبران اعتصاب و مسائل بعد از اعتصاب بپردازم. اما قبل از پرداختن به جنبه هاي مختلفي که يک اعتصاب دارد اجازه دهيد چند کلمه درمورد خود اعتصاب صحبت کنم.
اعتصاب بخشي جدائي ناپذير از زندگي کارگر است. بدون اعتصاب زندگي از اينهم سخت تر ميشود، بيحقوقي از اينهم بيشتر ميشود، دستمزد از اينهم ناچيزتر ميشود. اعتصاب اهرم مبارزات حق طلبانه کارگران براى بيرون کشيدن گوشه اى از مطالبات بحق آنها از يک مشت مفتخور، کارفرما و دولت، است. تجارب اعتصابات مختلف بايد به همه منتقل شود، سازمانيابى اعتصابات بايد بهتر و کارى تر شود، انعکاس اعتصابات بايد وسيعتر شود و همبستگى با کارگران اعتصابي همه گير شود. در سالهاي گذشته طبقه کارگر در ايران تجاربي غني در اين زمينه کسب کرده است. هزاران اعتصاب، آموزش هاي عميقي به کارگران داده است و در بسياري از موارد ابتکارات جالبي توسط کارگران بکار گرفته ميشود. اينها همه بايد مورد بررسي قرار گيرد، نوشته و بازگو شود و به تجربه همه کارگران تبديل شود. طبعا بررسي و بازگو كردن همه اين درسها در يك مقاله يا چند نوشته ممكن نيست. تلاش من اينست كه مهمترين و عاجلترين درسهاي اعتصابات كارگري را حتي المقدور جلوي چشم بگذارم. اميدوارم مورد توجه فعالين کارگري قرار گيرد و محرکي باشد براي فعالين کارگري در سراسر جامعه که تجارب گرانبهاي خود را به رشته تحرير درآورند. بويژه رهبران و فعالين اعتصابات که از نزديک در جريان چم و خم اعتصاب قرار دارند و انتقال تجارب آنها بي شک براي کل طبقه کارگر حياتي است.
١­ مجمع عمومي
اغراق نيست اگر از مجمع عمومي بعنوان مهمترين فاکتور براي به سرانجام رساندن و تضمين موفقيت هرچه بيشتر اعتصاب اسم برده شود.
قدرت کارگران در اتحاد و داشتن تشکل است. اينرا همه ميدانند. کارفرما و مديريت و دولت هم ميدانند و در کنار سرکوب اعتصاب و دستگيري رهبران اعتصاب بي وقفه تلاش ميکنند در ميان کارگران تفرقه بيندازند. مجمع عمومى مناسب ترين ابزار براي ايجاد اتحاد و خنثي کردن تلاش جبهه مقابل است. مجمع عمومي پديده آشنائي براي کارگران است، ظرف طبيعي کارگران در جريان اعتراض و اعتصاب است، در اکثر کارخانه ها کارگران نقش کارساز آنرا ديده اند و کم و بيش اهميت آنرا ميدانند. و به همين دليل مجمع عمومي بيش از هر نوع تشکل ديگر هم ضروري است و هم زمينه مساعد دارد. شايد براي تصميم به اعتصاب مجمع عمومي برگزار نشده باشد اما بلافاصله با شروع اعتصاب، مجمع عمومي بعنوان يکي از مهمترين اقدامات کارگران اعتصابي در دستورشان قرار ميگيرد. اعتصابي که بر اراده جمعي و مجمع عمومي کارگران متکي ميشود شکستش ساده نخواهد بود.
مجمع عمومي ظرف اتحاد و دخالت جمعي کارگران است: مجمع عمومي يعني جمع شدن توده کارگران و تصميم گيري جمعي توسط آنها درمورد مسائل مختلف مربوط به محيط کار، مبارزه و خواستهاي کارگران. اين مهمترين ظرف متحد نگاهداشتن کارگران و جلوگيري از ايجاد شکاف در ميان آنها در طول اعتصاب و قبل و بعد آن و در عين حال عملي ترين نوع تشکل است. نفس جمع شدن زير يک سقف و بحث کردن و تصميم مشترک گرفتن چنان قدرتى به کارگران ميدهد که نيروى آنها را چندين برابر ميکند. مجمع عمومى قدرت کارگران را به آنها نشان ميدهد و به آنها اعتماد بنفس ميدهد و به ترديدها پايان ميدهد. در جريان اين بحثها توده کارگران در کل نقشه شريک ميشوند و براى اجراى آن آمادگى پيدا ميکنند. مجمع عمومي به کارگران آموزش ميدهد، امکان دخالت ميدهد، به ابهامات و سوالاتشان جواب ميدهد و موجب تحکيم اتحاد ميشود. کارگر منفرد قدرت ندارد. به همين دليل موقعي که به خانه ميرود، وزارت اطلاعات تنهائي احضارش ميکند و يا به خانه اش ميريزد. اما همين که جمع ميشود قدرت پيدا ميکند و جرات و شهامت بيشترى از خود بروز ميدهند. نمايندگاني که بر راي و نظر توده کارگر اتکا نکنند زودتر به سازش کشيده ميشوند، به دستاورد کم ممکن است رضايت دهند، و يا بدون دستاورد ممکن است مرعوب شوند و کوتاه بيايند و اعتصاب را به شکست بکشانند. اما کارگران در تجمع شان احساس قدرت ميکنند و دستاورد بيشتري طلب ميکنند. به سادگي براي پايان دادن به اعتصاب رضايت نميدهند. بعضا قبل از شروع اعتصاب امکان تشکيل مجمع عمومي و راي گيري از توده کارگران عملي نيست و بسياري از اعتصابات بدون تشکيل مجمع عمومي شروع ميشود اما در طول اعتصاب کارگران امکان جمع شدن هرروزه و تصميم گيري جمعي را پيدا ميکنند. يکي از مهمترين اقدامات کارگران اعتصابي اين است که بلافاصله با شروع اعتصاب، همه روزه مجمع عمومي خود را برگزار کنند و ادامه اعتصاب را تماما بر مجمع عمومي متکي کنند. در صورتى که نمايندگانى بدون توافق مجمع عمومى تصميم به پايان اعتصاب بگيرند، مجمع عمومى بايد تصميم آنها را باطل اعلام کند و تلاش کند آنها را نيز متقاعد کند که تصميم نادرستي از بالاي سر کارگران گرفته اند و در صورت لزوم نمايندگان ديگري به آنها اضافه کند و اگر لازم است نمايندگاني را تغيير دهد. در يک کلام اعتصاب امر همه کارگران است و همه آحاد کارگر بايد در همه چيز آن شريک باشند. در مجمع عمومي کارگر احساس شخصيت ميکند. در کل پروسه توليد و در کل مسائل مختلف جامعه موجود نظر کارگر پرسيده نميشود، به نظر و پيشنهادش کسي اهميت نميدهد، فقط استخدام ميشود که کار کند و کار کند. مجمع عمومي اولين جائي است که هر کارگري ميتواند براي تقويت اعتصابش صحبت کند، پيشنهاد بدهد، اساسي ترين و فوري ترين مطالبات را طرح کند و درمورد آنها راي بدهد.
در مجمع عمومي نقشه ها و طرحهاي دولت و کارفرما به بحث گذاشته ميشود: در مجمع عمومى توطئه ها، تهديدات و نقشه هاى کارفرما و دولت را بايد توضيح داد و راه خنثى کردن آنرا به بحث گذاشت. اينجا نقش کارگران پيشرو تعيين کننده است که توطئه ها و شگردهاي طرف مقابل را عيان کنند و راههاى خنثى کردن آنها را مورد بحث قرار دهند. در مجمع عمومى همچنين، نمايندگان نتيجه مذاکره با کارفرما و دولت، پيشنهادات آنها و تصميمات خود را به اطلاع کارگران ميرسانند، و کارگران درمورد آنها اظهار نظر ميکنند، پيشنهاد ميدهند، و دسته جمعي پيشنهادات را مورد بحث قرار ميدهند. اين به کارگران امکان ميدهد که شناخت بيشتر و همه جانبه تري از شگردهاي جبهه مقابل پيدا کنند و متحد و يکپارچه به مقابله با آن برخيزند، به کارگران امکان ميدهد که مناسب ترين تاکتيک ها را براي پيشبرد اعتصاب و به کرسي نشاندن خواستهاي خود در پيش گيرند. تصميم گيرى بايد بر اساس نظر اکثريت کارگران اتخاذ شود. کارگران ميتوانند با بالا بردن دست، يا هورا کشيدن در راي گيري شرکت کنند.
در جريان بحث و تصميم گيري، کارگران از نمايندگان خود نيز شناخت بهتري پيدا ميکنند، از مسائلي که آنها را تهديد ميکند مطلع ميشوند، نقش هرکدام و نقاط قوت هرکدام را بهتر ميشناسند. ميدانند که به کدام بيشتر يا کمتر اتکا کنند، کارگران جواني که براي پيشبرد اعتصاب دخالت فعال ميکنند و نظرات راهگشا و کارساز ميدهند نيز پا جلو ميگذارند و به اين معني مجمع عمومي ظرف پرورش و آماده شدن رهبران تازه نيز هست.
علاوه بر کارگران کارخانه، اعضاي خانواده آنها نيز حق دارند و بايد تلاش کنند در مبارزه کارگران و تجمعات آنها و در مجمع عمومي کارگران اعتصابي شرکت کنند و از نقشه هاي کارفرما و تصميمات رهبران اعتصاب باخبر شوند. اين حق اعضاي خانواده کارگر است که بداند تصميم کارفرما جيست و رهبران اعتصاب چه نقشه اي براي مقابله با آن دارند.
مجمع عمومي حفاظي براي نمايندگان و رهبران کارگري است: يک خاصيت مهم مجمع عمومي پوشش محکمي است که براي نمايندگان ايجاد ميشود. در مجمع عمومي بار مسئوليت بر دوش توده کارگران قرار ميگيرد، نظر و پيشنهاد ميدهند، راي ميدهند و بدينطريق خود را بيشتر در اعتصاب دخيل ميدانند و نتيجتا احساس مسئوليت بيشتري در قبال اعتصاب و رهبران اعتصاب ميکنند. جمع شدن زير يک سقف و بحث و تصميم مشترک جسارت بيشتري در طول اعتصاب به کارگران ميدهد و باعث ميشود آحاد کارگر نقش فعالتري بعهده بگيرند و اين کار رهبران اعتصاب را ساده تر ميکند. بار همه مسئوليت بر دوش چند نفر قرار نميگيرد و پشتوانه محکم تري به رهبران کارگران ميدهد. يکى از حقه هاى مديريت و مقامات دولتى اين است که نمايندگان را بترسانند و تهديد کنند و وادارشان کنند که بروند و اعتصاب را تمام کنند. پاسخ نمايندگان بايد ارجاع مساله به مجمع عمومى کارگران باشد و همين را بايد به کارفرما و وزارت اطلاعات و هرکس به آنها فشار مياورد و تهديد ميکند در ميان گذارند. بگويند ما تصميم نميگيريم بايد با کارگران صحبت کنيم. اين هم رهبران اعتصاب و نمايندگان را تحت فشار کمتري قرار ميدهد و هم رابطه نمايندگان با توده کارگر را بسيار مستحکم ميکند.
مجمع عمومي پايه تشکل واقعي کارگران است: مجمع عمومي سنگ بناي هر تشکل واقعي کارگري و پايه شوراهاي واقعي کارگري است. تشکلي که به مجمع عمومي و نظر توده کارگران متکي نباشد و از بالا و به نيابت از طرف توده کارگران تصميم گيري شود، تشکل واقعي کارگران نيست. اينکه توده کارگران يک کارخانه يکبار در سال براي انتخاب هيئت مديره جمع شوند بدرد کارگر نميخورد. اينکه کارگر يکبار کساني را انتخاب کند و تا يکسال نه در تصميمات آنها شرکت داشته باشد و نه امکان عزل و نصب آنها را داشته باشد مشکل کارگر را حل نميکند. آحاد کارگران بايد مدام در همه مسائل مربوط به خود امکان دخالت داشته باشند و نظر بدهند و هروقت تشخيص دادند نمايندگاني را تغيير دهند و نمايندگان جديدي براي پيشبرد کارهاي خود انتخاب کنند. مرتب از فعاليت ها و تصميمات نمايندگان خود مطلع شوند و بتوانند هر جا لازم است تصميماتي را عوض کنند. اين در واقع اولين بند اساسنامه يک تشکل واقعي کارگري است.
کارگران در جريان مجمع عمومي رشد ميکنند، ياد ميگيرند که چگونه تصميم جمعي بگيرند، که چگونه يک جلسه بزرگ را اداره کنند، چگونه با توجه به همه تهديدها و موانع حرف بزنند و رفقاي مردد را قانع کنند که با آنها همراه شوند و بدينطريق اتحاد محکم تري بوجود آورند. کارگري که برگزاري مجمع عمومي و بويژه مجمع عمومي منظم را تجربه کرده است، بيش از پيش به اهميت تشکل واقف ميشود، ياد ميگيرد که چگونه متشکل شود، که نمايندگان واقعي خود را انتخاب کند و از آنها گزارش بخواهد. توقعش از نمايندگانش بالا ميرود. با چشم بازتر به آنها و تصميمات آنها نگاه ميکند. ياد ميگيرد و اينرا حق بديهي خود ميداند که هروقت نماينده اي را مناسب تشخيص نداد برکنار کند و نماينده ديگري بجاي او انتخاب کند.
در يک کلام مجمع عمومى ظرف اتحاد، ظرف متشکل شدن، ظرف تصميم جمعى، ظرف قوى تر شدن است. با مجمع عمومي، کارگران احساس قدرت ميکنند، احساس غرور ميکنند و مثل فولاد محکم و آبديده ميشوند.
بررسي کوتاهي از چند تجربه: شرکت واحد، نساجي کردستان و نيشکر هفت تپه: در اعتصاب کارگران شرکت واحد اتکا به مجمع عمومي جائي نداشت و اين يک نقطه ضعف بزرگ آنها بود. البته لازم است گفته شود که کارگران واحد مثل کارگران کارخانه زير يک سقف نيستند و جمع شدن دشوارتر است. با اينهمه اگر سنت مجمع عمومي قوي تر بود ميتوانستند مانع جمع شدن را رفع کنند. چنان اين سنت کارگري ضعيف بود که حتي جائي که شش هزار کارگر جمع بودند در مقابل وعده هاي توخالي و فريبکارانه قاليباف، متاسفانه نماينده يا نمايندگاني که در مقام تصميم گيري بودند به توده کارگر رجوع نکردند و تصميم به پايان دادن تجمع و اعتصاب گرفتند. در حالي که ميتوانستند همانجا اعلام کنند که کارگران اينجا حضور دارند نظر آنها را ميپرسيم. و شکي نبود که اگر نمايندگان به توده کارگران روي مياوردند، توده کارگران به سادگي تصميم به پايان اعتصاب و تجمع نميگرفتند، بودند نمايندگاني که با تصميم به پايان اعتصاب و تجمع شديدا مخالف بودند و ميتوانستند نظر خود را مطرح کنند و کارگران يقينا با آنها همراه ميشدند. و در اين صورت يا قاليباف مجبور ميشد تضمين هاي بيشتري براي بررسي خواست هاي آنها بدهد، مثلا کتبا و با ذکر تاريخ مشخص وادار ميشد اعلام کند که چه روزي و به کدام خواستها پاسخ مثبت ميدهد و يا کارگران تصميم به ادامه اعتصاب و تجمع ميگرفتند. اتفاقا اگر کارگران پراکنده اند و زير يک سقف نيستند و امر تجمع دشوار ميشود، اعتصاب را بايد با تجمعات اعتراضي همراه کرد و در تجمعات مجمع عمومي را برگزار کرد، تصميم گيري جمعي کرد، نظر توده کارگر را پرسيد و دخالت داد. يکي از نقطه قوت هاي کارگران واحد وجود سنديکا بود که سازماندهي اعتصاب را ساده تر ميکرد اما نقطه ضعف مهم آنها نيز فقدان اتکا به نظر و راي و پيشنهادات توده کارگران بود. برعکس در نساجي کردستان اتکا به مجمع عمومي نقطه قوت درخشان کارگران بود. چنان برگزاري مجمع عمومي در طول اعتصاب سه سال قبل آنها جا افتاده بود که حتي در خيابان زماني که نيروي انتظامي مانع ادامه راهپيمائي آنها شد نمايندگان اعلام کردند که کارگران بايد تصميم بگيرند. در وسط خيابان نشستند، صحبت کردند و دسته جمعي تصميم به بازگشت به کارخانه گرفتند. در طول اعتصاب مکررا مجمع عمومي برگزار شد و بتدريج اتحاد عميقي ميان کارگران شکل گرفت و باعث شد که کارگران به بسياري از خواستهاي خود دست يابند.
تجربه کارگران هفت تپه، الگوي طبقه کارگر خواهد شد: کارگران نيشکر هفت تپه ظاهرا آگاهي چنداني در ابتدا در مورد مجمع عمومي نداشتند اما در طول اعتصاب بتدريج به اهميت آن واقف شدند و بلافاصله در بيانيه پاياني اعتصاب اعلام کردند که هر پنجشنبه ساعت يک تا دو مجمع عمومي خود را برگزار ميکنند، آنرا تشکل واقعي خود ميدانند و برگزاري آنرا حق خود ميدانند.
خواست و تصميم کارگران هفت تپه براي کل طبقه کارگر بسيار حائز اهميت است. يک اعتصاب متحد و پيروز، کارگران را در موقعيتي قرار ميدهد که توان تداوم مجمع عمومي بعد از اعتصاب را نيز خواهند داشت و اين را بايد بعنوان يکي از خواست هاي همه اعتصابات و دستاوردهاي اعتصابات براي خود تثبيت کنند. کارگران حتي در شرايط عادي که در حال اعتراض و اعتصاب نيستند نيز به سازمان، به تجمع و تصميم گيري نياز حياتي دارند. برگزاري منظم مجمع عمومي امکان ميدهد که هر هفته کارگران درمورد مسائل و مشکلات خود صحبت کنند، اگر مزدي دير پرداخت شد بلافاصله در مقابل آن تصميم گيري کنند، اگر ايمني محيط کار پائين است يا فشار کار بالا است، اگر مشکل اياب و ذهاب دارند و يا غذاخوري تميز نيست و غذاي آنها کيفيت پائيني دارد، اگر بحث از اخراج همکاران است و يا در مقابل هر اجحاف و زورگوئي و هرمورد احضار و دستگيري بتوانند درمورد همه آنها صحبت کنند و چاره جوئي کنند. نفس داشتن مجمع عمومي منظم، باعث ميشود کارفرما و وزارت اطلاعات با احتياط بيشتري در مقابل کارگران رفتار کنند.
کارگران هفت تپه بدرست بر يک خواست مهم و حق مسلم خود انگشت گذاشتند. اين حق کارگر است که بتواند هرهفته جمع شود و درمورد همه مسائل مربوط به خود تصميم بگيرد. تصميم کارگران هفت تپه بايد به خواست سراسري کارگران تبديل شود.
داشتن تشکيلات براي کارگران مثل هوا حياتي است. کارگران بدون تشکيلات، پراکنده و ضعيف هستند، قدرت خود را نميتوانند نشان دهند، خود متوجه قدرت خود نميشوند. مجمع عمومي پايه و اساس تشکيلات واقعي کارگران است، چه در شرايط عادي و چه موقع اعتصاب.

No comments: