Tuesday, April 10, 2007

سخني كوتاه خطاب به معلمان/ مطلب دوم: پاسخ كارگران به پرسشهاي كارگر كمونيست

سخني كوتاه خطاب به معلمان
سهراب بهره مند- معلم در ايران

با سلام به معلمان عزيز همانطور که ميدانيد پس از اعتصابات و تجمعات متعدد هنوز مسئولين پاسخي به خواسته ها و مطالبات بر حق ما نداده اند .بارها روي صفحه تلويزيون ظاهر شدند وصفحات روزنامه ها را با وعده وعيدها پر کردند ولي انچه نصيب ما شد سرکوب- زندان-دهن کجي به خواسته هاومطالبات ما بود .جمهوري اسلامي ناتوانتر از هميشه کوشيده است با بحران سازي وطرح سئوالات موهوم موسوم به محمد که ساخته وپرداخته خودشان است اعتصابات ما را منحرف سازد. معلمان گرامي خمير مايه جمهوري اسلامي ومسئولين چيزي جز عوام فريبي وشعار پراکني نيست. خامنه اي بي سواد امسال را سال اتحاد ملي وانسجام اسلامي معرفي مي کند اين شعار يعني چه؟ چه خواسته اي از خواسته هاي ما را و مردم را بر مي تاباند .مسلما اين شعار ماهيت حکومت را نشان مي دهد .اين شعار تنها حفظ نظام را و تا مين امنيت خودشان را نشان ميدهد.چرا سال را سال حقوق بشريا ازادي بيان يا ازادي قلم معرفي نمي کند؟ چرا سال را سال معلمان يا سال دانشجويان يا سال کارگران و غيره معرفي نمي کند؟ معلمان عزيزبيائيم اعتراضات واعتصابات خود را به يک روز يا دو روز منتهي نکنيم .اعتصابات را روز شمار کنيم تا کل جامعه متوجه خواسته هاي ما شوند .در کلاسها به دانش اموزان خواسته هاي خود را بگوئيم .اعتصابات را پي در پي کنيم مطمئن باشيد کارگران دانشجويان ورا نند گان و پرستاران به ما ملحق خواهند شد. معلمان عزيز جمهوري اسلامي همه چيز را برا ي خود مي خواهد. نماز جمعه را که يک تجمع است خود برگزار ميكند. راهپيماييهايش را هرروز در خيابانها برپا ميكند. و از مواهب آن بهره مي برد. ولي مردم ومعلم و دانشجو حق تجمع و راهپيمايي ندارند. معلمان عزيز خطر جنگ نزديک است. مطمئن باشيد سران جمهوري اسلامي مانند صدام وما نند شاه ومانند طالبان بعد از جنگ توي سوراخي پنهان مي شوند. بيائيد با اعتصابات خودمان حکومت را سرنگون کنيم. با سرنگوني اين حكومت ديگر جنگ و تهاجم هم موضوعيتي نخواهد داشت
..............................
پاسخ كارگران به پرسشهاي كارگر كمونيست
مسئول صفحه : شهلا دانشفر
كارگر كمونيست ازين پس در مورد مسائل مختلف كارگري پرسشهايي را با كارگران و فعالين كارگري در ايران طرح ميكند و در اين صفحه منعكس مينمايد· اميد كه نظرات مطرح شده كارگران به دامن زدن بحثهايي زنده در مورد موضوعات مختلف كارگري كمك كند· ما به سهم خود در مورد نكاتي كه در پاسخ ها مطرح ميشود در صورت لزوم ابراز نظر خواهيم كرد· سردبيرنشریه
.....

سوال در مورد مبارزه كارگران شركت واحد
چهار نفر از كارگران شركت واحد پاسخ میدهند

چهار تن از كارگران شركت واحد به سوالي از جانب كارگر كمونيست در مورد اعتصاب كارگران شركت واحد و تلاش و مبارزه و اعتراض بيش از يك سال انها پاسخ گفته اند كه ملاحظه ميكنيد• پاسخ ها متاسفانه بسيار كوتاه است• اين كارگران به دلايل قابل فهمي نخواسته اند نام آنها علني شود و به اين دليل نام آنها نزد ما محفوظ است و انها را بنام كارگر يك، كارگر دو، كارگر سه و چهار، مشخص كرده ايم• از ديگر رفقاي كارگر در شركت واحد نيز ميخواهيم كه تلاش كنند ملاحظات و نظر خودرا در مورد مبارزه و اعتراضي كه بيش از يك سال پيش شروع شد و با سركوب و توحش جمهوري اسلامي مواجه شد و هنوز هم به درجه اي ادامه دارد و زبانزد همه است، براي كارگر كمونيست بنويسند• و در مورد ارزيابيهاي مطرح شده در اينجا هم ابراز نظر كنند• انتشار اين ارزيابيها تصوير روشن تري از طرر تلقي كارگران شركت واحد و گرايشات مختلف در ميان آنها بدست ميدهد و ميشود روشن تر با آنها ديالوگ و بحث و گفتگو داشت•
***
كارگر كمونيست: بيش از يك سال از شروع اعتصاب و مبارزه كارگران شركت واحد گذشته است. ارزيابي شما از اين مبارزه و نقطه قوتها و نقطه ضعفهاي آن چيست و بنظر شما الان در چه موقعيتي هستيم
كارگر يك: اگر واقع بينانه به اين مسئله نگاه كنيم در اين مدت كوتاه با تمام نابسامانيها و فشارهاي رواني و روحي ، سنديكاي كارگران شركت واحد گام بزرگي را در تاريخ ايران برداشته كه شايد خود نيز متوجه آن نباشد ، عضويت در فدراسيونهاي جهاني كه اين سنديكا را در جهان مطرح مي سازد ، دريافت 50% از حقوق معوقه ، به كرسي نشاندن حقانيتمان در ادارات كار و دفاتر حقوق شهروندي كه تمامي اينها در گرو پايداري و مقاومت هم رزمانمان بوده است ، پيگيريهاي خستگي ناپذيردر ادارات مختلف را مي توان از بزرگترين نقاط قوت ما نام برد ، برخورد قانوني، با اينكه قانون رعايت نمي شود ، رساندن صداي اعتراضاتمان به گوش دولت با تمام خفقان حاكم ، همه نقاط قوت ما بوده است كه شايد به نظر بعضي از افراد تمام اين موارداز ارزش آنچناني برخوردار نباشد زيرا ديدگاه آنها به اندازه اي است كه تا نوك دماغشان را بزور مي بينند
اما نقاط ضعف : ما اين مسئله را هيچگاه نبايد ازياد ببريم كه هيچ كدام سابقه فعاليت سنديكايي و مشابه آن را نداشته ايم ، نه ابزار كافي و نه دانش كافي به نظر من اگر كساني در زمانهاي مختلف از سنديكا دور شدند نه فقط كمبود آگاهي داشتند بلكه آرمان اصلي سنديكا را از ياد برده اند و يا اصلا" نمي دانستند كه اصل سنديكا چيست كه دولت و كارفرما از اين ناآگاهي كمال استفاده را بردند وبا اعمال خشونت و سياست تا حدودي بر پيكر تازه جان يافته سنديكا ضربه وارد كردند فرستادن عوامل خود فروخته خانه كارگر به سنديكا ، ايجاد تنشهاي بي اساس كه تمام اينها با برنامه قبلي بوده و استفاده از ضعف تعدادي انفعال طلب ، با ايجاد تفرقه و نفاق كه خوشبختانه با شكست روبرو شد حال شايد با خود بگوييم كه اينها ضعف سنديكا نيست ، بلي درست است اينها تا زماني كه ندانيم ، ضعف حساب نمي شود ولي از آن لحظه اي كه آگاه از اين مطالب شويم وبي تفاوت از كنارش بگذريم و يا اجازه تكرار به اين مسائل بدهيم آنگاه ضعف كه سهل است ، خيانت به سنديكا محسوب مي شود چون آگاهانه به دشمنان سنديكا مجوز ورود و حق راي و تصميم گيري داده ايم . ما در يكسال گذشته سرگرم كارهاي اداري بوده ايم اگر در كنار آن مي توانستيم از تمام نيروهاي هيئت مديره و اعضا فعال استفاده كرده و كميته ها و كميسونهاي هيئت مديره را فعال مي كرديم شايد پر بارتر به پيش مي رفتيم و فاصله كنوني هيئت مديره و بدنه سنديكا را به كمترين حد ممكن مي رسانديم.اكنون نيز مي توانيم با در نظر گرفتن اينكه تاريخ بزرگترين معلم انسانهاست گامي به پيش نهيم به طوري كه زمان از دست رفته را جبران نماييم و نفسي دوباره به كالبد سنديكا بدميم و روحي مبارز به آن بخشيم .گام اول : سالم نگه داشتن سنديكا از ورود عوامل خانه كارگر و مزدوران دولتي گام دوم : برنامه ريزي دقيق براي آينده كه معمولا" روزهاي مهم و تاريخي در اولويت قرار دارند گام سوم : مسئوليت پذيري و بها دادن به مبارزات همراهان ، شفاف سازي مسائل ، ايجاد كميته هاي فعال و خواستن آمار و گزارشات كاري آنها گام چهارم : در صحنه بودن فعالين سنديكا اعم از هيئت مديره و يا اعضا كه رابطه بين هيئت مديره و بدنه سنديكا را تحكيم بخشد
:كارگر دو
1
ـ استقامت افراد كه از كار معلق شده اند و طبق قانون شكايتها را پيگيري مي كنند .2 ـ اعتصاب دوم اگر نمي شد و از راههاي ديگر پي گير بوديم بهتر بودبا اطلاع رساني كامل و تبليغات و استفاده از وكلا و روانشناسان در اطلاع رساني و تشويق رانندگان براي استفاده از مزاياي سنديكا براي عضويت در سنديكا
كارگر سه:نقطه قدرت ما در مبارزاتمان داشتن تشكل يعني سنديکا بود. با وجود سنديکا بود که توانستيم براي خواستهايمان اعلام اعتصاب کنيم. اما نقطه ضعف ما اتکا نکردن رهبران ما به کارگران واحد بود. پنج هزار نفر در قرارگاه شش جمع شديم قاليباف و باقي وحشت کرده بودند اما رهبران ما خودشان يکطرفه اعتصاب را تمام کردند. بعد هم وقتي فعالين سنديکا را گرفتند و ما اعتصاب بهمن را اعلام کرديم نيروهاي انتظامي دولت به ما حمله کردند و ما را زدند. البته آنجا ما يک اشتباه نيز داشتيم و اشتباهمان اين بود که اتوبوسها را به جاي اينکه روز روشن جلوي جشم مردم بخوابانيم نيمه شب به سمت قرار گاه ها رفتيم و پليس هم که آماده باش داده بود شبانه ريخت و ما را دستگير کردند و مورد توهين و اهانت قرار دادند. کارگران را زدند و به زور پشت ماشين ها نشاندند. با اين حال اين اعتصاب ما با تبليغاتمان در ميان مردم و نامه هايمان به اتحاديه هاي کارگري و کمک نيروهاي آزاديخواهي مثل شما باعث شد که توجه اتحاديه هاي کارگري دنيا را به ما جلب کند و با اعلام حمايت جهاني از ما، کارگران دستگير شده واحد از زندان آزاد شدند. گويي دستي غيبي به داد ما رسيده است. براي خود من جالب بود همبستگي بين المللي کارگري. الان ما در وضع هم خوب و هم بدي هستيم. خوب از اين جهت که زمينه پشتيباني از ما زياد است و ميتوانيم خواستهايمان را دنبال کنيم. بد به اين معني که هنوز خواستهايمان را نداده اند. اگر چه ٥٠ درصد دستمزد فعالين اخراج شده سنديکا را گرفتيم اما هنوز آنها را سر کار برنگردانده اند. بنابراين ما در موقعيت خوبي براي ادامه مبارزه مان هستيم. من فکر ميکنم اول ماه مه روز جهاني کارگر فرصت مناسبي است
كارگر چهار:١ ـ در طول يكسال گذشته فعاليت سنديكا ، كارگران توانستند به حقوق خود پي ببرند و نسبت به خواسته هاي صنفي خود آشنا شوند كه اين عمل باعث شد كه در طول مدت تعليقيهاي سنديكا در طول 14 ماه بي عدالتي و رفتار غير قانوني مديران شركت واحد و عوامل دست نشانده آنها و مسئولان ادارات كار را مجبور ساختند كه به اجراي قانون تن داده و مطالبات صنفي كارگران با همين پي گيري جامه عمل به خود گرفت .٢ ـ د ر هر تشكل نقاط ضعف و قوت پيدا مي شود اما در رابطه با سنديكاي كارگران شركت واحد مي توان گفت نسبت به زمان كمي كه داشت و توانست كارگران را در طول مدت چهار پنج ماه به حدي آگاه سازد كه از مديريت خواسته هاي خود را مطالبه كنند و با توجه به ضرب و شتم و فشارهايي كه بر ياران ما آمد و از طرف ديگر عضويت سنديكا در نهاد بين المللي
(ITF)،
اين جنبه هاي مثبت بيشتر به چشم ميخورد• نقاط ضعف را نبايد اشاره كرد و بايد نقاط قوت را تقويت نمود
***
در مورد مبارزه بر سر دستمزد
مرتضي فاتح و اميد رهايي از فعالين کارگري در ايران پاسخ ميدهند

كارگر كمونيست: بنظر شما چرا با وجود اينكه دستمزد كارگران زير خط فقر است مبارزه سراسري براي افزايش دستمزد را شاهد نيستيم؟
مرتضي فاتح: درمورد اينکه با وجود پائين بودن سطح دستمزدها چرا مبارزه اي سراسري حول اين مساله شکل نميگيرد بايد به چند فاکتور توجه داشت اول اينکه مبارزه سراسري مستلزم وجود تشکلهاي سراسري و داراي امکانات سراسري است در شرائط فعلي کارگران فاقد چنين تشکلها و امکاناتي هستند· به همين دليل عليرغم اعتراضات متعدد به وضعيت و ميزان حداقل دستمزد در چند ساله اخير ما هنوز شاهد يک مبارزه سراسري با يک خواست مشخص وعمومي پيرامون تعيين سطح دستمزد نيستيم . تشکلها و گروههاي مختلفي با خواسته هاي کم و بيش مشابهي در اين زمينه فعال هستند که هنوز متاسفانه خواسته هاي هيچکدام تا سطح شعار سراسري کارگران ارتقا نيافته است. از سوي ديگر بخش عمده اي از انرژي مبارزاتي طبقه کارگر در شرائط حاضر صرف نقد کردن دستمزدهاي پرداخت نشده ميشود .طبيعتا بايد اصل پرداخت دستمزد موضوعيت داشته باشد تا به توان برسر مقدار آن چانه زد . در ايران اسلامي يعني بهشت سرمايه داران ، کارفرما حتي مجبور نيست دستمزدها را طبق توافق بپردازد . در چنين موقعيتي بايد انرژي زيادي صرف دريافت همان چندرغاز قانوني کرد. از سوي ديگر در اين چند ساله با خصوصي سازي و چند پاره کردن وضعيت دستمزد کارگران و تبديل کردن کارگران به رسمي و قراردادي وپيماني ........ دريافتي کارگران تنها در يک چيز مشترک است و آنهم پائين بودن اين دريافتي است . بايد کارگران را متقاعد کرد که نوع استخدام آنها در موقعيت دريافتي آنان تاثير چنداني ندارد .اما عامل مهمي که همه کمابيش با آن آشنا هستيم بيکار سازي وسطح بالاي نرخ بيکاري در ايران است . ورود هر روزه نيروي کار جوان به بازار کار و عدم تعادل ميان مشاغل ارائه شده و جويندگان شغل در بازار کار موجب ايجاد رقابتي در ميان تازه واردين به اين بازار ميگردد . به اين رقابت ناخواسته بايد نا آشنائي اين تازه واردان را با شرائط عمومي ساير کارگران نيز اضافه کرد .به دست آوردن شغلي به هر قيمت که شده ،باعث ايجاد محيطي نا امن براي شاغلين ميشود . در اين ميان سرمايه داران با دامن زدن به چنين وضعيتي بامرعوب ساختن کارگران شاغل و تهديد دائمي آنان به بيکارسازي ، از ايجاد جنبشي سراسري و همبسته با خواست افزايش دستمزدها جلوگيري ميکنند
كارگر كمونيست: آيا امكان متحد كردن همين اعتراضاتي كه بر سر دستمزد تعيين شده توسط حكومت يعني هيجده هزار و سيصد تومان شروع شده نيست? چگونه حركاتي مثل كاري كه انجمن فلز و مكانيت كرمانشان انجام دادند و دستمزد ششصد هزار تومان را طرح كردند ميشود گسترش داد
مرتضي فاتح: با توجه به شرائط موجود يک کاسه کردن اين مبارزات با توجه به وضعيتي که قبلا گفته شد کمي مشکل به نظر ميرسد . اما اگر تلاش جدي اي صورت گيرد ميتوان به پيشرفتهايي در اين زمينه دست يافت· اولين قدم اين است که فعالين و تشکلهاي في الحال موجود کارگري بر سر يک رقم يا شعار مشخص در ميان خود کارگران به توافق برسند . براي مثال برخي فعالين کارگري رقم 600 هزار تومان را مطرح ميکنند ، برخي ارقام پيشنهادي ديگر و برخي هم حداقل دستمزد متناسب با نرخ تورم و.... در اين ميان ابتدا بايد خود فعالين کارگري خواست خود را يک کاسه کنند و با شعاري مشخص و قابل لمس وارد اين کارزار شوند. از سوي ديگر اين خواست بايد تبديل به يک خواست دائمي در هر اعتراضي بشود . يعني حتي اگر کارگري براي نقد کردن حقوق معوقه اش هم درگير است بايد متوجه باشد که اين خواست نه فقط براي بالا بردن دستمزد اش است بلکه در همان مبارزه جاري هم به عنوان ابزار فشاري براي دريافت دستمزدهاي عقب افتاده عمل ميکند . اين خواست در هر مناسبت سراسري و عمومي مانند اول ماه مه يا مناسبت هاي ديگر ميتواند يکي از شعارهاي محوري باشد . اما از همه مهمتر اين است که فعالين وتشکلهاي موجود کارگري بايد خود را به عنوان يک طرف اصلي اين دعوا به سرمايه داران و حکومت شان بقبولانند. اعتراضات اخير معلمان به عينه نشان داد که اين خواسته مربوط به کل مزدبگيران است . در نتيجه رابطه نزديک بين فعالين گروههاي اجتماعي معترض به سطح فعلي دستمزدها ميتواند مجراي مناسبي براي سراسري کردن اين خواست در ميان خود طبقه کارگر نيز باشد
كارگر كمونيست: عکس العمل کارگران در مقابل تعيين 183 هزار تومان بعنوان ميزان حداقل دستمزد کارگران براي سال 86 چه بود؟
اميد رهايي: کارگران به اين تصميم دولت معترض اند و اعتراصات خودشان را در اشکال مختلف بروز ميدهند . در مراودات روزمره با مردم و کارگران بخوبي ميشود اين اعتراض را شنيد و ديد . . کارگران ميگويند : دولت خودش را مسخره کرده است ، با 183 هزار تومان نان خالي سفره کارگر هم تامين نميشود . اين رقم حتي کفاف کرايه يک خانه معمولي براي خانواده کارگر را هم نميدهد . عوامل دولتي خودشان با حقوقهاي ميليوني و در امدهاي آنچناني ، با عيش و نوش زندگي ميکنند و در رفاه غلط ميخورند و انتظار دارند که ما با تحمل فقر زندگي کنيم . اين زندگي نيست ، جهنمي است که ما در آن گرفتار شده ايم . اين جهنم محصول عملکرد جمهوري اسلامي است . اين ديدگاه را براحتي ميتوان در کوچه و خيابان و تاکسي و اتوبوس ، از اظهارات مردم شنيد . در کارخانجاتي که کارگران از ابتدائي ترين تشکل بهره مند هستند ، امکان اعتراض اجتماعي برايشان بيشتر مقدور است . برعکس کارگراني که هنوز متشکل نشده اند ، به اشکال پراکنده اعتراضشان را نشان ميدهند
كارگر كمونيست: به نظر شما ميزان حداقل دستمزد ها چگونه و بر اساس کدام شاخص هايي بايد تعيين شود؟
اميد رهايي: کارگر حق دارد مثل هر شهروند جامعه از زندگي انساني برخوردار باشد. چرا بايد کارگر در فقر و فلاکت بسر برد و مقامات عاليرتبه دولتي پولهاي کلان به جيب بزنند. دستمرد کارگر بايد با استانداردهاي زندگي بشر امروز مطابقت داشته باشد. چرا بايد با اينهمه رشد تکنولوزي و دستاوردهاي بشري انسانها در چنين فقر و گرسنگي بسر برند. اما اگر بخواهم در همين جامعه امروزي از شاخص هاي تعيين دستمزد صحبت کنم به نظر من ميزان دستمزد بايد هزينه هاي زندگي يک خانواده 5 نفره کارگري در شهرها تامين کند. که خود اين شامل، ميزان متوسط کرايه مسکن ، متوسط هزينه خورد و خوراک ، متوسط هزينه لباس و بهداشت و درمان و آموزش ميباشد. حال با يک حساب سرانگشتي همه اينها به بيش از يک ميليون تومان بالغ ميگردد . اين حد اقلي است که اکنون معلمان دارند از آن حرف ميزنند و بطور مثال دوستان کارگر در انجمن برق و فلزکار کرمانشاه نيز خواستار 600 هزار تومان در ماه شده اند. روشن است کارگر در ايران، حتي اگر اين ارقام را دريافت کند ، تازه ميتواند بقا داشته باشد ، تفريح و گردش و سفر پيش کش . بنابراين کاملا قابل تصور است که با اين وضعيت کارگر مجبور به اعتراض است . طبعا تنها مرجع تعيين حداقل دستمزد ها، فقط و فقط بايد نمايندگان کارگران باشد و امروز که کارگران در ايران از حق تشکل خود محرومند بايد در مجامع عمومي خود در اين مورد تصميم بيگيرند و براي ميزان حداقل دستمزدهايشان خودشان رقمي را اعلام کنند و اين را به حرکتي سراسري و متحد تبديل کنند. مثل کاري که دوسال پيش کارگران نساجي کاشان کردند و يا امروز کارگران انجمن برق و فلز کار کرمانشاه انجام داده اند. براي اين کار نيز کارگران پيشرو و آگاه بايد جلو بيفتند. طبيعي است که طبقه سرمايه دار نميتواند به فکر زندگي کارگر باشد، چرا که او فقط به فکر سود سرمايه اش است. از رزيم ضد کارگر جمهوري اسلامي نيز انتظار ي بيش از اين نميرود و براي مقابله با چنين تصميمات ضد انساني و ضد کارگري، بايد دست بکار شد و از زندگي و حرمت انساني خود دفاع کرد. اين تنها راهکار است. تشکل و اتحاد و عمل متحدانه تنها راه مقابله است و بس. اعتراض دسته جمعي کارگران تاثير زيادي در به عقب راندن دولت دارد و امکانپذير است

1 comment:

Anonymous said...

movafaghiate shoma arezooye har ensane azade ast.
pirooz bashid